یارب، چه بود امشب و مهمان من که بود؟


تسکین جان بی سروسامان من که بود؟

بیدار گشت بختم و البته راست شد


آن جمله خوابهای پریشان من که بود

شبها ز هجر زیستم از جان دیگران


امشب که مرده زنده شدم جان من که بود؟

حیران آه و ناله من بود تا صباح


باری نگه کنید که حیران من که بود؟

نگذاشت آب دیده که نیکو ببینمش


یارب که پیش دیده گریان من که بود؟

بیهوشیم بلا شد، اگر نه چو خواب کرد


گر بوسه دادمیش نگهبان من که بود؟

ژولیده خاسته ست، تفحص کن، ای رقیب


کاندم که خفته پهلوی جانان من که بود؟

من بوده ام حریف شرابش تمام روز


شب پاسبان دولت سلطان من که بود؟

بدنام روزگار شدی، خسروا، ز عشق


رسوای شهر و شهره مردان من که بود؟